تک شاخ

تولد یکی از همکلاسی هام بود من و دلی و یار دیرین نشستیم تفکر کردیم حالا کادو چی ببریم؟!
گفتم یه نقاشی بکشم قال قضیه رو بکنم😥
اومدم این کت و کله ی تک شاخ روکشیدم...رنگش که تموم شد همش احساس میکردم یه جا دیدمش😂
خلاصه سر این نقاشی خون دل ها خوردم...یه بار نزدیک بود گریه کنم😅
آخرشم ما سه تا بلند و کوتاه نرفتیم تولد😒 (البته هممون بلندیم😜 😎 )
یه بار آب ریختم رو نقاشی😂 😂 😂 که نزدیک بود گریه کنم
بعد که کامل شد بردم تا به بقیه نشون بدم یهو سامی از دستم کشید نزدیک بود بیفته تو سوپ😣
دفعه ی آخر هم داشتم دورش رو تمیز میکردم که یهو کاغذ مچاله شد😟
ولی آخرش با خیر و خوشی و سلام و صلوات تموم شد😄 😥

بعد از مدت ها یه نقاشی کشیدم که روحم جلا داده شد😋


یه سری توضیح:
من اواخر سال تحصیلی قبلی انتقالی گرفتم و اومدم مدرسه ای که دختر عموم درس میخوند...خیلی سررنش شدم هرچند هنوز هم سرزنش میشم که چرا از اونجا اومدم اینجا...حالا بیخیال اینا...چون من دانش آموز جدید محسوب میشدم همکلاسی های فعلیم بهم میگفتن و میگن New (جدید)😂 گفتم یه وقت دقت نظرتون بالا باشه و اون جمله ی از طرف NEW رو خونده باشین😉


×گاهی هر آدمی دوست داشتنی میشه...گاهی میشه زمین و زمان رو درک کرد...خدایا حالمون رو همینقدر عالی کن💛

#آسیمو #تک‌شاخ #نقاشی #تولد #آرزو
دیدگاه ها (۲۱)

دارم برای طلوع هزارمین بارم تلاش میکنم..‌.برای طلوعی پر نور ...

#معرفی_کتاب : شهر خرس‌هانویسنده: فردریک بکمنمتوجم: سبا هاشمی...

کاری که دوست داریم رو انجام بدیم..‌.کاری که باعث میشه از ته ...

ما هنوز هوامون یطوریه که باید همینطوری بریم تو یخچال😂 شما خی...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟏( یک روانی ) ویو ا.تسلام من ا.ت هستم ۱۸ سالمه به نظر خ...

الان که دارم فکر میکنم من چقدر یهویی پیشرفت میکن-

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط